سید جواد اشکذری | تئاتر «ابوذر» یا بهتر بگوییم «یک بار دیگر ابوذر» اولین تئاتر دینی مشهد و به نوعی دومین تئاتر شخصیت محور یا به عبارتی نخستین پرتره نمایشی مذهبی در تئاتر مشهد به شمار می آید که به نویسندگی رضا دانشور، کارگردانی داریوش ارجمند و بازی ایرج صغیری، تحت نظارت دکتر علی شریعتی در سال های ۱۳۴۹ و ۱۳۵۰ در دانشگاه فردوسی مشهد و در سال ۱۳۵۱ در حسینیه ارشاد تهران اجرا شد.ایرج صغیری، بعد از احمد میرباذل که نقش نادرشاه را در تئاتر «نادر پسر شمشیر» بازی کرده، دومین بازیگری است که با نقش ابوذر در نمایش «یک بار دیگر ابوذر»، شخصیت تاریخی ماندگاری را در یک پرتره نمایشی روی صحنه تئاتر مشهد جان داده و توانست مهارت خود در بازیگری را نیز به نمایش بگذارد.
او هنرمند شناخته شده ای در تئاتر کشور و پدر تئاتر بوشهر است که در چند دهه با تولید نمایش هایی چون «قلندرخونه»، «کالیگولا»، «فرهاد، شیرین»، «مهمنه بانو و آب سرچشمه کوه بیستون»، «آن که گفت آری و آن که گفت نه»، «در انتظار گودو» و «شب»، در معرفی تئاتر و آیین های نمایشی بوشهر به ایران نقش بزرگی ایفا کرده است. این بازیگر، نمایشنامه نویس و کارگردان ۷۹ ساله که این روزها به دلیل عارضه ریوی در بیمارستان بستری شده، با هنرنمایی در چند اثر نمایشی مانند «یک بار دیگر ابوذر»، «آی بی کلاه، آی با کلاه»، «چوب به دست های ورزیل» و «قضاوت»، در میان اهالی تئاتر مشهد مشهور و محبوب است. در این نوشتار نگاهی به بازی ماندگار او در تئاتر جریان ساز «یک بار دیگر ابوذر» داریم.
در آخرین ماه از آخرین سال دهه 40، زمانی که موج «ابوذرشناسی» به واسطه دکتر علی شریعتی در دانشگاه های ایران به راه افتاده بود،
ایرج صغیری به همراه رضا دانشور – از دانشجویان دکتر شریعتی در دانشگاه فردوسی مشهد – تحت تأثیر سخنان او در دانشگاه، به شناخت شخصیت ابوذر علاقه مند شدند. آن ها با خواندن کتاب «ابوذر غفاری؛ خداپرست سوسیالیست» نوشته جودة السحار، نویسنده مشهور مصری، و ترجمه علی شریعتی، با چهره ای تازه و متفاوت از ابوذر رو به رو شدند. دکتر شریعتی در کلاس ها و سخنانش تأکید فراوانی بر شخصیت ابوذر داشت. از این روی بسیاری کنجکاو شده بودند که ابوذر را بشناسند.ابوذرشناسی موجی بود که دکتر شریعتی در دانشگاه های ایران به راه انداخت و موجب آن شد. ایرج صغیری درخصوص مطالعاتش درباره شخصیت ابوذر در مصاحبه ای گفته است: «من در کودکی روضه ابوذر غفاری را از برخی روضه خوان ها شنیده بودم. از شنیدن ماجراهایی که بر ابوذر رفته بود، بسیار ناراحت و اندوهگین شده بودم. در ذهنم پیرمرد مفلوک و بیچاره ای را مجسم می کردم که حرف نمی زند و فقط گریه و التماس می کند. اما هنگامی که کتابی درباره ابوذر غفاری به نگارش دکتر شریعتی را خواندم، دیدم اصلا ابوذر چیز دیگری است.
روح انسانیت، عدالت و انقلاب در این پیرمرد نهفته است. این مقایسه و دگرگونی ذهنی برایم جالب بود و تکان دهنده. در واقع ما بار دیگر با کتاب دکتر شریعتی، ابوذر را کشف کردیم. به طور درست و مطابق واقع شناختیم. از این روی تصمیم گرفتیم برپایه کتاب ابوذر نمایشنامه ای بنویسیم. دانشور با همکاری صغیری، نمایشنامه «یک بار دیگر ابوذر» را با اقتباسی از کتاب «ابوذر غفاری؛ خداپرست سوسیالیست» اواخر سال 49 نوشت که بیشتر به عقاید اقتصادی و اجتماعی ابوذر می پرداخت و تنهایی او را توصیف کرده بود.
صغیری درباره نگارش متن «یک بار دیگر ابوذر» در یکی از گفت و گوهایش بیان کرده است: «رضا دانشور، یکی از دانشجویان باسواد دانشگاه فردوسی بود که وقتی پیشنهاد نگارش نمایشنامه ای درباره ابوذر را داد، بسیار به دلم نشست. او نیز مانند من به دکتر شریعتی ارادت ویژه ای داشت، گفت می خواهد کاری انجام دهد که تاکنون در تئاترهای دانشگاه هنوز اتفاق نیفتاده است. او گفت؛ به دنبال یک بازیگر برای ایفای نقش ابوذر و یک کارگردان برای این تئاتر است. در همان لحظه به او گفتم ابوذر منم و برای کارگردانی هم داریوش ارجمند مناسب است. با ارجمند در میان گذاشتیم، قبول کرد ولی نگران بود که ممکن است دانشجویان استقبال نکنند.»
تمرینات نمایش «یک بار دیگر ابوذر» با ورود داریوش ارجمند به عنوان کارگردان آغاز شد؛ کسی که در آن زمان با گروه تئاتر «آپادانا» در فضای دانشگاهی مشهد شناخته می شد و در دانشگاه فردوسی مشهد رشته تاریخ می خواند. او در همان ابتدای تمرینات، به همراه ایرج صغیری، بازیگر نمایش، و رضا دانشور، نویسنده اثر، نزد دکتر شریعتی رفت تا به او اطلاع دهند که قصد دارند بر اساس ترجمه اش، نمایش «یک بار دیگر ابوذر» را روی صحنه ببرند. دکتر شریعتی از تولید چنین اثری بسیار خوش حال شد و گروه را برای ادامه فعالیت و اجرای نمایش تشویق کرد.
در میان خاطرات داریوش ارجمند آمده است: «قبل از نمایش «یک بار دیگر ابوذر»، در دانشگاه چند کار نمایشی را کارگردانی و بازی کرده بودم. هرچند دانشجوی رشته تاریخ بودم، ولی دائم در سالن بودم و کار تئاتر انجام می دادم. وقتی متن «یک بار دیگر ابوذر» را خواندم، خیلی از آن خوشم آمد؛ اما متن، یک تک گویی بلند بود و به هیچ عنوان شکل نمایشی نداشت و همین کار را سخت می کرد. آقای شریعتی در بین صحابی پیامبر اعظم(ص)، به ابوذر غفاری ارادتی خاص داشت.
وقتی دکتر شریعتی نمایشنامه را خواند، گفت: «این که مقاله است! این که نمایشنامه نیست.» گفتم نوشته ایم؛ «ابوذر، تک گویی بلند در بازسازی یاد» است.»او در ادامه می گوید: «بازی ایرج صغیری را دیده بودم و او را مناسب نقش ابوذر می دانستم. به نظرم چهره اش برای این نقش مناسب بود. صغیری بسیار متمرکز و بااعتقاد بازی می کرد. بسیاری از بچه های مرکز آموزش تئاتر خراسان نیز در این نمایش حضور داشتند. گروهی سیاه پوش داشتیم که نقش اهالی را ایفا می کردند. به جز «انیس»، برادر ابوذر، سایر بازیگران با صورتک و ماسک بازی می کردند.»
دکتر شریعتی در ابتدای تمرینات با انتخاب ایرج صغیری برای نقش ابوذر مخالفت کرد. صغیری آن روز را چنین به یاد می آورد: «اولین سؤال دکتر این بود که چه کسی قرار است نقش ابوذر را بازی کند؟ ارجمند پاسخ داد: «صغیری». دکتر با تعجب گفت: «صغیری؟ نه، نمی شود. ابوذر پیرمردی لاغراندام است که رنج های بسیاری دیده و به هیچ وجه نمی توان صغیری، که بسیار درشت اندام است، را در این نقش پذیرفت.» اما پس از اصرار فراوان کارگردان و دیگر اعضای گروه، دکتر قبول کرد، اما راضی نشد و گفت: «بروید تمرین کنید. من شب قبل از اجرای اصلی برای دیدن تئاتر می آیم. اگر تشخیص دادم که صغیری برای این نقش مناسب نیست، همان لحظه باید بازیگر دیگری را جایگزین کنید.»
تمرینات تئاتر «یک بار دیگر ابوذر» در چند ماه با شرط سخت دکتر شریعتی ادامه پیدا کرد.
صغیری در یکی از گفت وگوهایش از شرایط سخت تمرین گفته است: «برای آن که خود را لاغر کنم، چند ماه هر روز صبح چندین کیلومتر می دویدم. رژیم غذایی گرفتم. کار ساده ای نبود. یک نمایش کلاسیک یک ساعت و نیمه که باید مدام در آن فریاد بکشی. من حسابی به خودم فشار آوردم، کم کم کار آماده شد.»
نمایش در چند شب قبل از اجرای اصلی با حضور دکتر شریعتی روی صحنه رفت و او در تمام لحظات اجرا، میخکوب اثر شاگردانش بود تا کار تمام شد. صغیری از بازخورد دکتر شریعتی بعد از دیدن نمایش می گوید: «دکتر از پیشرفت کار خوش حال بود و چند بار مرا بوسید و به همه اعضای گروه گفت که صغیری از همه شما بهتر است. تمرینات با حمایت دکتر شریعتی ادامه یافت تا زمان اولین اجرای نمایش که ترسی در گروه ایجاد شد. چون تا آن زمان کسی جرئت نکرده بود در دانشگاه، آن هم در محیطی که قرق مارکسیست ها و ضد مذهبی ها بود، تئاتر مذهبی کار کند. پس از جر و بحث های فراوان، بالاخره اعضای گروه راضی شدند، به سمت اولین اجرا بروند.»
«یک بار دیگر ابوذر» در آخرین روزهای اسفندماه سال 49 در تالار رازی دانشکده فردوسی مشهد با بهای بلیت ۵۰ ریال به روی صحنه رفت.
ایرج صغیری در گفت وگو با نگارنده از اولین شب اجرا و هوای بسیار سرد مشهد، خاطره جذابی بیان می کند: «روز نمایش دکتر خیلی مضطرب بود، به بچه ها گفته بود؛ «این نمایش یا بیست است یا صفر، حد وسطی وجود ندارد.»دکتر شریعتی قبل از اجرا روی صحنه آمد و به مخاطبان نمایش جمله ای گفت که من هیچ وقت فراموش نمی کنم. او گفت: «تا کنون خیال می کردم تنها کسی که می تواند مرا با تئاتر آشنا کند، سر لارنس الیویه -شکسپیر انگلیسی- است، اما شب گذشته یک بچه بوشهری به من گفت اشتباه می کنم! اینجا هم چنین اشخاصی داریم. اگر حرف من را باور نمی کنید امشب بازی صغیری را ببینید.» باورم نمی شد فردی چون شریعتی درباره من این گونه صحبت کند.» به دلیل همین حرف دکتر، هیجان زده شده بودم.
آرام و قرار نداشتم. نمایش در میان شور، هیجان، ترس و اضطراب شروع شد. صدای قلب همه ما به گوش می رسید. همه هیجان زده بودیم. دکتر در صندلی جلو رو به روی سن نشسته بود. رنگ به صورت نداشت و دستانش می لرزید. قلبم داشت از دهانم بیرون می آمد. هیجان و اضطراب دکتر را که دیدیم بدتر شدم. برای چند لحظه خواستم همه چیز را به هم بزنم و بازی نکنم. دیوانه شده بودم اما به هر زحمتی بود بر خود مسلط شدم. دل به دریا زدم و روی سن رفتم. با اطمینان و اعتماد به نفس کار را شروع کردم و هرچه رمق داشتم به کار بردم. اصلا نفهمیدم که نمایش کی به پایان رسید؟! روی تخت بی حال و بی رمق دراز کشیده بودم.
در حالت نیمه بی هوشی، ناگهان در اتاق گریم باز شد و محکم به هم خورد. با سستی نگاهی به در انداختم، دکتر در چارچوب در ایستاده بود. از چشمانش خون می بارید. معلوم بود حسابی گریه کرده است. دکتر تا مرا دید، بلند گفت: بیا که من هم مثل تو تنها هستم. و بعد مرا بغل گرفت و فشرد. هیجان و صدای دکتر را می شنیدم. دکتر بلند بلند شروع کرده بود به گریه! همه بچه های داخل اتاق هم زدند زیر گریه. این صحنه همه را به هیجان آورده بود. بی اختیار گریه می کردیم. دکتر با صدای بغض آلود و چشمانی اشک فشان گفت: به خدا قسم اگر همین حالا بمیرم، هیچ آرزویی ندارم. شما تمام آرزوهای مرا برآورده کردید.»
در آن شب دکتر علی شریعتی، درباره هنر و رابطه آن با مذهب و معنویت و همچنین درباره شخصیت ابوذر برای دانشجویان در سالن تئاتر دانشکده ادبیات سخنرانی کرد که بعدها آن سخنرانی به صورت مقاله با عنوان «ابوذر فریادی که در ربذه خاموش شد» منتشر شد.
خبر اجرای نمایش «یک بار دیگر ابوذر» در دانشگاه مشهد، مثل بمب در مشهد صدا کرد. از شب دوم تا اجرای دهم و پایانی، مردم در سرمای شدید به سالن فردوسی میآمدند. دکتر شریعتی تماشاگر ثابت «یک بار دیگر ابوذر» شده بود. او نیم ساعت قبل از اجرا میآمد و حواسش به همه چیز بود. چون ساواک به آنها مظنون شده بود، اما به دلیل استقبال مردم، هیچ وقت نمیتوانستند نمایش را تعطیل کنند. اسفندماه تمام شد و سال ۵۰، «یک بار دیگر ابوذر» توانست روح جدیدی به دانشگاه فردوسی بدمد.
همه جا حرف از ابوذر غفاری بود. اجرای این نمایش سبب شد تا هنرمندان گروه تئاتر «یک بار دیگر ابوذر» به دکتر شریعتی نزدیک تر شده و حتی وارد زندگی خصوصی اش هم بشوند. فراگیری اجرای نمایش «یک بار دیگر ابوذر» در مشهد باعث شده بود که بیشتر مردم ایرج صغیری را بشناسند. او در این باره می گوید: «اجرای نمایش ابوذر ما را در مشهد معروف کرد. سوار تاکسی می شدم، راننده پول نمی گرفت. می رفتم غذاخوری پول نمی گرفتند و با خنده می گفتند؛ ما از ابوذر پول نمی گیریم!» این تئاتر به شدت در مشهد معروف شد و به قول ما بوشهری ها «پوکوند!»
بعد از اجرای تئاتر «یک بار دیگر ابوذر» در مشهد بارها این نمایش از سوی دانشگاه ها و جاهای مختلف سفارش اجرا گرفت که با مخالفت دکتر علی شریعتی روبه رو شد تا اینکه حسینیه ارشاد تهران از گروه نمایشی ما دعوت به اجرا کرد. صغیری درخصوص درخواست دکتر شریعتی درباره اجرای این تئاتر در تهران گفته است: «روزی جایی بودم که یکی از هم دانشکده ای ها سراسیمه آمد و گفت کجایی صغیری که دکتر شریعتی دنبالت می گردد! هر چه از او پرسیدم که داستان چیست، او گفت فقط زود برو نزد دکتر. وقتی به خانه دکتر در محتشمی کوهسنگی مشهد رفتم، دکتر به من گفت که مشخصاتت را بده برای تهیه بلیت هواپیما برای امشب، چون باید برای اجرای نمایش «یک بار دیگر ابوذر» در حسینیه ارشاد به تهران برویم.»
«یک بار دیگر ابوذر» در تیرماه سال ۱۳۵۱در حسینیه ارشاد تهران اجرا شد و باز هم با استقبال فراوان مردم روبه رو شد و بیش از ده ها هزار نفر از آن دیدن کردند. داریوش ارجمند به دلیل گرفتاری بچه های گروهش و همچنین حذف موسیقی نمایش، از کارگردانی «یک بار دیگر ابوذر» کنار رفت و نمایش به نام ایرج صغیری در تهران اجرا شد. اجرای نمایش «یک بار دیگر ابوذر» با سخنرانی علی شریعتی آغاز شد. برگزاری تئاتر در حسینیه خشم نیروهای مذهبی تندرو را برانگیخته بود. عده ای که خود را «فدائیان اسلام» معرفی کرده بودند در مخالفت با برگزاری این نمایش تهدید به بمب گذاری در حسینیه ارشاد کرده بودند. از این روی شریعتی با انگیزه دفع خطر، افتتاح مراسم را بر عهده گرفت و در نسبت هنر و مذهب سخن گفت. شریعتی سخنان خود را با این دو بیت آغاز کرد و با کف زدن های ممتد حضار روبه رو شد: «شکر خدا که هر چه طلب کردم از خدا/ بر منتهی مطلب خود کامران شدم.»
بارها در زمان اجرای نمایش کف زدن ممتد حضار موجب قطع شدن اجرای نمایش شد. به نقل از اسناد ساواک، تماشاگران متأثر از نمایش «یک بار دیگر ابوذر» با پایان اجرای آن به خیابان آمده و شعار سر داده اند. همچنین در زمان اجراهای این اثر، بارها از رادیو و تلویزیون برای ضبط آن به حسینیه ارشاد آمدند، اما دکتر شریعتی مخالفت کرد و در جواب آن ها گفت: «ابوذر متعلق به ایمان ماست و راهی به تلویزیون شاهنشاهی ندارد.»
صغیری با اشاره به آن که دکتر شریعتی از دید من اعجوبه ای بود که تکرار نخواهد شد، گفته است: «چه در آن زمان در دوران جوانی و دانشجویی و چه امروز نه اهل سیاست بودم و نه از آن خوشم می آید! علاقه من به دکتر شریعتی به خاطر صداقت، دانش و تسلط او بر دو حوزه دین و هنر در کنار رویکرد و منش اجتماعی و سیاسی او بود. بی تردید دکتر شریعتی در حوزه تئاتر اطلاعات گسترده ای نداشت اما در جریان شکل گیری نمایش های دینی و انقلابی در مشهد به عنوان یکی از چهره های مهم، مؤثر و کارساز شناخته می شد.»
نمایش «ابوذر» با آن وسعت دید و میزان تأثیری که ایجاد کرد، به یکی از شاخص ترین نمایش هایی که بن مایه مذهبی و اجتماعی دارد، تبدیل شد، ولی بعد از آن دیگر خبری از تئاتری با مضمون دینی با آن کیفیت و تأثیرگذاری، کمتر در تئاتر مشهد مشاهده شد.